افکار قبل از خواب

همه اون چیزهایی که قبل خواب بهشون فکر میکنم. میشه گفت یه جور روزمرگی نویسی

افکار قبل از خواب

همه اون چیزهایی که قبل خواب بهشون فکر میکنم. میشه گفت یه جور روزمرگی نویسی

8

دیشب فیلم eat pray loveرو دیدم . به نظرم فیلم خیلی جالبی اومد. باعٍث میشه یه کم به زندگیت فکر کنی.

فیلم بر اساس یه کتاب هست که خانومElizabeth Gilbert نوشته. این خانوم در این کتاب از تجربیات سفرش به ایتالیا  هند و اندونزی صحبت کرده. خلاصه که به دیدنش میارزه.


7

ساعت 3 نصفه شبه. آقای همسر رفته مسافرت یه روزه یه شهر دیگه. امروز بعد مدت ها تنهام. از ظهر زدم بیرون. رفتم مرکز خرید تا واسه آقای همسر کادوی کریسمس بگیرم اما هیچی پیدا نکردم. خداییش خرید کردن واسه آقایون خیلی سخته. مخصوصا اگه نخوای لباس با عطر بگیری! واقعا موندم چی بگیرم براش. فک کنم باید بهش بگم که یه ویش لیست بنویسه و بهم بده.


بعدش اومدم خونه و دوباره با یکی از دوستام رفتیم سینما. خیلی وقت بود که با یه دختر بیرون نبودم. رفتیم فیلم هری پاتر منو دوستم هر جفتمون هری پاتر باز خفنی هستیم.اما نه دوست پسر دوستم و نه آقای همسر هری پاتر دوست ندارن. ما هم برنامه سینما رو گذاشتیم امشب که آقای همسر نیست.

فیلمش خوب بود ما که خیلی دوست داشتیم اما حیف که داستان نصفه هست و باید تا تابستون صبر کنیم که بقیش بیاد. 

ساعت 11و نیم فیلم تموم شد. ساعت 12 خونه بودم. از اون موقع تا حالا چی کار کردم؟؟ یه کم نت گشتم. پارازیت دیدم و موهامو رنگ کردم! 

امروز بعد 4 سال موهامو رنگ کردم. موهای خودم قهوه ای متوسط با تم زیتونی هست.  رنگ ماهوتی گرفتم که  تم موهام قرمز شه. به نظر که بد نشده. حالا باید تا فردا صبر کنم تو نور روز ببینم چه رنگیه

پ.ن :من این رنگو استفاده کردم.

6

دارم تو سایت ایکیا دنبال کم و کسری خونه فینگیلیمون میگردم. یه کتابخونه میخوایم و یه میز غذا خوری کوچولو. 2 تا صندلی، یه پاتختی. من از وسایل ایکیا خوشم میاد. طرح های ساده ای داره اصلا تجملاتی نیستن. دقیقا به همین دلیل آقای همسر وسایلشو دوست نداره. همیشه میگه  زیادی سوئدی هستند !!!

موندم آنلاین سفارش بدم یا اینکه یه روز برم خود فروشگاه. آنلاین خرید کردن راحت تره و البته هنوز بعد 3 سال زندگی بیرون ایران هیجان انگیز! اما چیزی که هست اینه که من فروشگاهای ایکیا رو با اون عظمتشون خیلی دوست دارم . برای من خرید تو ایکیا تقریبا یه روز کامل وقت میبره . اینم یه دلیل دیگه هست که آقای همسر از ایکیا بدش میاد


امروز داشتم فک میکردم من تقریبا 4 ساله که خواهر و برادرم رو از نزدیک ندیدم! احساس بدی دارم نسبت به این موضوع. چیزی که بیشتر از همه داره اذیتم میکنه  اینه که احساس میکنم به این ندیدن عادت کردم. همین که تو اسکایپ باهاشون حرف میزنم برام کافیه! فقط گاهی اوقات، مثل امروز به یاد میارم که خواهر برادر داشتن چه احساسی  میتونه داشته باشه. اینکه ادم میشه با خواهر برادرش بشینه پشت یه میز و با هم غذا بخورن. میشه سر راه برگشتن به خونه رفت خونه خواهر یا برادر سر زد. خوب اینا یه چیزهای کوچیکی هست که من خیلی وقته تجربشون نکردم.

آی آدم هایی که این نوشته رو میخونین. قدر این خوشی های کوچیک زندگیتون رو بدونین. یه روز ممکنه بیاد که همه اینا براتون دست نیافتی یا خیلی دور از دسترس باشه.


5

داریم خونه رو عوض میکنیم و میریم یه جا بزرگ تر.

بزرگ تر که میگم حالا فک نکنین مثلا میخواد تعداد اتاق خواب ها زیاد بشه یا  چه میدونم پذیرایی دلباز تر شه. 

نه بابا از این خبر ها نیست. قراره کلا 10 متر به متراژ خونه اضافه شه.

بزارین یه چیزی براتون بگم. اون اوایل که اومده بودم اینجا و دنبال خونه بودم خیلی برام جالب بود. 

خب اینجا که ما هستیم چیزی به عنوان بنگاه املاک و این جور چیز ها نداره! یه سری شرکت های ساختمانی هستند که شما برای اینکه ازشون خونه بگیری باید تو وبسایتشون عضو شی. با عضو شدن تو این سایت شما وارد یه صف میشی. و بر اساس تاریخ عضویتت کردیت میگیری. یعنی هر چی مدت عضویتت در سایت بیشتر باشه شانست برای گرفتن خونه ای که براش اقدام کردی بالا تر میره. یعنی در واقع بعد از اینکه شما عضو این سایت شدی. از لیست خونه هایی که در سایت موجود هست اون خونه هایی که شرایطش برات مناسب هست رو انتخاب میکنی. بعد از تموم شدن مدت اگهی اون خونه. این شرکت ساختمانی ، افرادی رو که برای اون خونه اقدام کردن رو بر اساس تاریخ عضویت مرتب میکنه و اون کسی که تاریخ عضویتش از همه بیشتره خونه رو میگیره! 

البته یه کم جزئیات بیشتری هم داره که بماند. اما به طور خلاصه میشه گفت خونه گرفتن اینجا  تو مایه های هفت خوان رستم هست. مخصوصا واسه ماها که از یه کشور دیگه اومدیم و هیچ کردیتی تو این سایت ها نداریم.

تو این شهری که ما هستیم برای اینکه بتونی یه جای مناسب تو شهر یه خونه* بگیری حداقل باید 5 سال تو نوبت باشی!!!


در حال حاضر ما تو خونه هایی هستیم که دانشگاه به دانشجو ها میده.گرفتن این خونه ها هم واسه خودش یه جور ماموریت غیر ممکنه! به این صورت که یه روز آگهی خونه ها رو سایت  دانشگاه میزاره  و هر کسی زودتر بتونه روی لینک کلیک کنه و ثبت نام رو کامل کنه خونه رو میگیره! 

مشکل این خونه ها اینه که خونه نیست!!! در واقع یه سوئت کوچولو هست که همه چی به صورت فشرده توش جا داده شده! 

اما خوبیش اینه که تو جای خوبی از شهر هست با فاصله 10 دقیقه پیاده روی تا دانشگاه.


خلاصه که ما داریم از یکی از این سوئیت ها به یه سوئیت 10 متر بزرگ تر میریم !


احساس خوبی دارم! با اینکه دردسرش زیاده اما کلا اسباب کشی واسه من جزء تغییرات مطبوع هست.  

4

آخه مادر من ! آخه این چیه به من میگی؟

من از عروسیم گذشتم که اون عکس ها رو بگیرم، حالا میگی فک میکنی به نظراینوری ها مسخره است؟؟ که عکس های عروسی پسر دایی جان چون طبیعی بود و همه توش کج و کل هستند خوبه؟؟؟

دست رو دلم نزار مامانی. به اندازه کافی از این عروسی کشیدم! 

عروسی!!!! کدوم عروسی؟؟؟ هه

آخ دلم پره به هیشکی هم هیچی نمیتونم بگم. به شما ها که باید بگم این دقیقا همون چیزیه که میخواستم.

به اونور هم باید لبخند بزنم بگم دستتون درد نکنه!

کی باور میشه ما کل مراسممون واسه 1300 به هم خورد؟ چون نمیخواستن بیشتر از 700 پول عکاسی بدن و پولش اون چیزی که من میخواستم میشد 2 تومن!

آخرش چی شد ؟ عروسی رو نگرفتن. بقیه پول عکاسی هم خودمون دادیم!!!!!!!!

کل عروسی ما شد 5-6 ساعت عکاسی! 

چی از عروسیم یادم میاد؟ عکاس و زنش!!! اینا خاطرات منن از  روز عروسیم!


اما نه! خاطره های دیگه ای هم هست...صحنه های کوتاه... جای هر کدوم مثل جای نک سوزن رو دلمه.

به هیشکی هم نگفتم.سعی میکنم بهشون فک نکنم. اما خوب هستن...


مامانی ازاین عکسا ایراد نگیر. من اینا رو با مراسم عروسیم معامله کردم .خیلی برام گرون در اومده. 

3

یعنی واقعا به فکرت نمیرسه وقتی 15 دقیقه قبل من میخواستم یه کاپشن 200 تومنی برات واسه کادو بگیرم، الان نگی این چتر (7 تومن) رو بردار اینم کادوی من به تو؟!!!!


آدم هر چقدر هم نخواد مادی باشه خوب بش بر میخوره دیگه :(





2

عجب برنامه مزخرفی هست اینXEffect.در مورد اینه که یه زوجی که قبلا با هم دوست بودن و حالا از هم جدا شدن و هر کدوم دوست دختر/پسر جدید دارن رو دوباره با هم روبه رو کنن و اونها یه آخر هفته رو با هم بگذرونن!! از اون ور هم دوست دختر و دوست پسر جدید بتونن رفتار های اینا رو با هم ببینن! بعد 2 روز اخر هفته این دو عزیز!! میتونن تصمیم بگیرن که بر گردن به دوست پسر/ دختر قدیمشون یا با همین فعلی ها ادامه بدن! 


 داشتم فک میکردم اگه قرار بود من یه بار دیگه اکس ام رو ببینم چی کار میکردم؟ دیدم احتمالا یه دعوا و کتک کاری اساسی راه میافتاد. اون موقع ها که من با این آدم قطع رابطه کرده بودم فکر میکردم که چه آدم بدی هستم که بعد این همه مدت دارم باهاش بهم میزنم اما، الان، فکر میکنم ای کاش زودتر این کارو میکردم چقدر در اون صورت در زندگی جلو تر بودم. متاسفم از اینکه گذاشتم اینقدر تو اون سال ها روی من تاثیر بزاره. تموم اون سال ها فقط باعث سکون من بود. آآآآی لجم میگیره وقتی بهش فکر میکنم. در آخرش هم منو کرد آدم بده! چون من بودم که این رابطه نکبت رو تموم کردم!!


هه ! البته فک میکنم اگه اکس آقای همسر رو هم میدیدم به همون اندازه کتک کاری میشد. چی کار کنم خوب کلا از اون بشر خوشم نمیاد. هر چند خوشبختانه هیچ وقت ندیدمش اما همون عکس هاش به اندازه کافی لج در بیار هست! حتی اون موقع که منو آقای همسر نسبتی نداشتیم، از دیدن عکس های دوست دختر سابقش مور مورم میشد

کلا دوز خشونتم زده بالا الان!







1

راست میگفت.

اون آفیسری که نشسته پست میز و با یه حرکت قلم پرونده رو رد میکنه براش مهم نیست که داره با این کارش مسیر زندگیه یه آدم رو عوض میکنه.

مسیر زندگی یه آدم، یه خوانواده، یه نسل.


دزیره، منم مثل تو استکهلم رو دوست نداشتم. دلم میخواست میومدم بهت سر میزدم اما با اون هوا و با اون وضع ما نشد که بشه.شهر قشنگی باید باشه وقتی هوا یه کم گرم تر باشه.


تنها خاطره خوبم شد یک ساعتی که تو انگلیش چرچ بودم.