دارم تو سایت ایکیا دنبال کم و کسری خونه فینگیلیمون میگردم. یه کتابخونه میخوایم و یه میز غذا خوری کوچولو. 2 تا صندلی، یه پاتختی. من از وسایل ایکیا خوشم میاد. طرح های ساده ای داره اصلا تجملاتی نیستن. دقیقا به همین دلیل آقای همسر وسایلشو دوست نداره. همیشه میگه زیادی سوئدی هستند !!!
موندم آنلاین سفارش بدم یا اینکه یه روز برم خود فروشگاه. آنلاین خرید کردن راحت تره و البته هنوز بعد 3 سال زندگی بیرون ایران هیجان انگیز! اما چیزی که هست اینه که من فروشگاهای ایکیا رو با اون عظمتشون خیلی دوست دارم . برای من خرید تو ایکیا تقریبا یه روز کامل وقت میبره . اینم یه دلیل دیگه هست که آقای همسر از ایکیا بدش میاد
امروز داشتم فک میکردم من تقریبا 4 ساله که خواهر و برادرم رو از نزدیک ندیدم! احساس بدی دارم نسبت به این موضوع. چیزی که بیشتر از همه داره اذیتم میکنه اینه که احساس میکنم به این ندیدن عادت کردم. همین که تو اسکایپ باهاشون حرف میزنم برام کافیه! فقط گاهی اوقات، مثل امروز به یاد میارم که خواهر برادر داشتن چه احساسی میتونه داشته باشه. اینکه ادم میشه با خواهر برادرش بشینه پشت یه میز و با هم غذا بخورن. میشه سر راه برگشتن به خونه رفت خونه خواهر یا برادر سر زد. خوب اینا یه چیزهای کوچیکی هست که من خیلی وقته تجربشون نکردم.
آی آدم هایی که این نوشته رو میخونین. قدر این خوشی های کوچیک زندگیتون رو بدونین. یه روز ممکنه بیاد که همه اینا براتون دست نیافتی یا خیلی دور از دسترس باشه.
Salam azizam,khobi?Weblog khili ghashangi dari,omidvaram az ini ke hast khili behtar beshe!bemanam sar mizani?ghol midam bazam pishet biam!
Hosein.Hamzehi
ممنون از یادآوریت. من به این موضوع خیلی فکر میکنم اما با این وجود منتظر میمونم تا وقتی که کنارم نبودند غصه بخورم!!!!
می بینم مثل خودم عاشق خرید طولانی هستی و تا یه روز کامل تو فروشگاه ها نچرخی دلت اروم نمیشه.منم ایکیا رو دوست دارم.شما استکهلم نیستی؟