افکار قبل از خواب

همه اون چیزهایی که قبل خواب بهشون فکر میکنم. میشه گفت یه جور روزمرگی نویسی

افکار قبل از خواب

همه اون چیزهایی که قبل خواب بهشون فکر میکنم. میشه گفت یه جور روزمرگی نویسی

15

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

14

یه چند روزی هست که هوای خونه ما ابری شده.

نمیدونم مشکل از چیه. نه حرفی پیش اومده نه چیزی. اما تو این چند روز اصلا حال و حوصله آقای همسر رو ندارم. از دستش دلخورم. باهاش تا مجبور نباشم حرف نمیزنم. البته اون هم همین طوره! احتمالا اون هم حال و حوصله منو نداره.

خلاصه اوضاعی شده.

من که همش دلخوریهایی که تو این 2 سال گذشته از آقای همسر داشتم جلو چشم میاد انگار که اصلا دوست ندارم به خوبیاش فکر کنم. 


بعد از اینکه از کپنهاک بر گشتیم آقای همسر به صورت رسمی فارغ از تحصیل شد. یعنی در واقع تا چند ماه آینده هیچ برنامه خاصی نداره.  در یکسال گذشته میتونم بگم که من آقای همسر رو تقریبا نمیدیدم . اون هم به خاطر فشار خیلی زیاد کارها و مقاله هاش بود.  یعنی میتونم بگم ما تو یک سال گذشته تقریبا تو هیچ کدوم از مهمونی ها و دور همی های دانشجو های اینجا نبودیم. یه مسافرت نرفتیم.یه خرید با دل خوش نرفتیم! همش عجله برای برگشتن چون آقای همسر کار داره. 

 من همیشه فکر میکردم  وقتی یه مقدار کارها  سبک تر شه آقای همسر وقت بیشتری رو برای من میگذاره اما خوب این طور نبود.   درست از فردای برگشتن آقای همسر دوباره یه برنامه ریزی دقیق واسه کل روزش کرد که چند ساعت زبان بخونه چند ساعت ورزش کنه چند ساعت دنبال کار و دانشگاه باشه و اینکه روزی یه ساعت با من فیلم ببینه!!!

به همه اینها اینو اضافه کنین که من لب تاپم سوخته و وقتی آقای همسر خودشو مشغول به کارهای دیگه میکنه عملا من هیچ کاری ندارم . درسته که خیلی وقت ها لب تابش رو به من هم میده اما خوب آدم اون آزادی عمل رو با لب تاپ یه نفر دیگه نداره.


همه اینها باعث شده من رو یه موود دلخوری باشم . منم با آقای همسر زیاد حرف نمیزنم یعنی دلم نمیخواد حرف بزنم. حتی اون یه ساعت فیلم رو هم باهاش نمیبینم. منم لج کردم.


هفته دیگه ولنتاین هست و ومن برعکس پارسال هیچ ذوق و شوقی ندارم. پارسال از یه ماه قبل ولنتاین ، همه سایت های مربوطه رو گشته بودم و کلی ایده باحال جور کرده بودم در نهایت واسه آقای همسر یه دونه از اینا درست کردم ویه کارت خوشگل. آقای همسر چی کار کردن؟؟  وقتی رفته بودن خرید خونه از williys(مهاجر جان تو میدونی کجا رو میگم) شما فکر کن یه جا مثل شهروند. یه بسته شکلات خریدن و اومد خونه!

البته این تازه خوب بود ! کادوی عید از این هم جالب تر بود! وقتی سفره هفت سین رو چند ساعت قبل از  تحویل سال چیدم  و کادوی آقای همسر رو هم گذاشتم کنارش، آقای همسر انگار تازه یادش افتاده باشه ، دوباره رفتن  همون williys یه واکس مو ! خرید. از اونجایی هم که من کلا از این چیزا به موهام نمیزنم ، همش رو هم خودش استفاده کرد!


من الان نمیدونم من خیلی حساسم؟ همه مرد ها همین طور هستن؟  انتظارم زیاده؟من دلم میخواد برای من و برای کارهای مربوط به من وقت بزاره اما تو این 2 سال  همچین چیزی ندیدم! واقعا این چیزها براش مهم نیست و درکی هم نداره که برای من مهمه! 


میدونم این جور چیزها در برابر مشکلات خیلی ها واقعا هیچی نیست اما به هر حال این مسائل برام در حال حاضر خیلی آزار دهنده هست.

  

13

ای ملت بیدار،جماعت هوشیار، مردم همیشه در صحنه!  

نخرید آقا جان  نخرید!!!

Dell Vostro 1510 نخرید

جریان چیه؟؟

میگم الان خدمتتون!

 ما، یعنی من از داره دنیا یک عدد لب تاپ داشتم که همین چند روز پیش، پیش پای شما به رحمت خدا رفت! یعنی کارت گرافیکش سوخت یعنی باید مادربوردش عوض شه یعنی یه چیزی حدود 300 دلار تو گلوش گیر کرده!


 من این لب تاپ رو دو سال پیش خریدم و هم زمان با من 2 تا از دوستام هم همین مدل لب تاپ رو گرفتن! الان بعد از گذشت 2 سال هر 3 لب تاب مردن!!!! و جالبه که همه از یه مریضی مرحوم شدند.

 حدود 8 ماه تا یک سال بعد از خرید لب تاپ باطریش عملا از بین رفت ( در هر 3 مورد) الان هم که کارت گرافیکشون سوخته. 


رکورد دار  این ماجرا  لب تاب خواهر آقای همسر هست که همه این اتفاقات + یک بار سوختن کابل  ال سی دی  رو در پرونده داره البته اون لب تابش Dell vostro 1310هست !!!



این آخر هفته با آقای همسر رفته بودیم کپنهاگن. میخواستم امروز از این مسافرن بنویسم اما خوب وقتی لب تاپت قرضی هست بهتره تا قبل از اینکه صدای صاحبش در بیاد بهش پسش بدی!! 


فردا میام از کپنهاک میگم :) 


12

شماها سریال کره ای دوست دارین؟

خوب من دوست دارم. درسته که به نظر یه عده ای کاملا خز و خیل !! میباشد که آدم فیلم کره ای ببینه. اما خوب هر کسی سلیقه ای داره سلیقه منم اینطوریه دیگه.


 راستش من الان تقریبا 7-8 سال هست که با سریال های کره ای آشنا شدم . اون موقع 2 تا شبکه در ماهواره بود که برای کشور کره بود. این شبکه ها به طور کلی هدفشون آشنا کرد مردم با فرهنگ، تاریخ، آداب رسموم و غذا های کشور کره جنوبی بود. برنامه ها به زبان کره ای و با زیر نویس انگلیسی بود. برای منی که اون موقع ها زبان میخوندم خیلی آموزنده بود و میتونستم کلی لغت جدید به دایره لغتم اضافه کنم. اون موقع ها با کاغذ و خودکار میشستم پای سریال ها و لغت هایی که بلد نبودم رو یاد داشت میکردم.  اما این افه های فرهنگی فقط بهانه بود من عاشق سریال ها بودم :)

از وقتی از ایران اومدم دیگه دسترسی به ماهواره نداشتم  اما در عوض اینترنت پر سرعت خفن که داشتم با یه سرچ تو اینترنت کلی سایت پیدا کردم که میشد سریال ها رو به صورت آنلاین دید یا حتی اونا رو دانلود کرد. متوجه شدم که فقط من نیستم که این سریال ها رو دوست دارم بلکه یه عالمه آدم از کشور های مختلف هستند که این سریال ها رو تماشا میکنن.

میخوام چند تا از سریال هایی که خیلی دوست دارم رو اینجا معرفی کنم: 

1- Full house


2-My girl


3-personal preference


4-I am legend


5-Shining in heritage

6-sweet 18

 

7-Hwang jini


8-Secret garden


9-My princess



البته بازم سریال های دیگه هستند که میتونم نام ببرم  اما فک کنم همین ها فعلا بسه!

نمیدونم الان سرعت اینترنت تو ایران چطوره اما چون از این ور اونور میشنوم که دوستان فیلم دانلود میکنن حدس میزنم که نباید خییییییییلی بد باشه و احتمالا فقط یه کم داغون هست! به هر جال اگه به این سریال ها علاقه دارین میتونین از این و این سریال ها رو دانلود کنین یا اینکه آنلاین ببینین! خیلی بهتر از اون فارسی وان داغوووون هست.


به نظر آقای همسر کره ای ها همشون یه شکل هستند تازه خیلی هم زشتن!! اما وقتی مثل من چند سال مشتری پرو پا قرص فیلم هاشون باشی نه تنها عین هم نیستند تازه بعضی هاشون کلی هم خوشگل و سکسی  هستند. بههله!





11

چند سال پیش از طریق یه وبلاگ با یه سایتی آشنا شدم که از طریق اون میشد به آینده خودمون ایمیل بزنیم. یعنی در واقع شما یه نامه مینویسید آدرس ایمیل و تاریخی که میخواهید این نامه رو بگیرید مشخص میکنین و بوووووم... ایمیل به آینده فرستاده میشه :)


من تا حالا 3 بار از این سایت به آینده خودم ایمیل زدم. نمیتونم بگم چه احساس فوف العاده ای داره وقتی که نامه رو میگیرید دقیقا انگار از یه دوست خیلی عزیز ایمیلی میگیرید. دفعه اول که برای خودم ایمیل زدم زمانی بود که با یه پسری که خیلی خیلی دوستش داشتم دوست بودم تو اون نامه از احساس های اون موقع نوشته بودم. از خوبی ها و بدی های رابطه مون گفته بودم. حتی اینکه در اون موقع کجا هستم و مامان اینها چی کار میکنن و .... از آرزوهام نوشته بودم و اینکه دوست دارم وقتی اون نامه رو میخونم به چه آرزوهایی رسیده باشم. 

 

نامه بعدی وقتی بود که با آقای اکس به هم زده بودم و داشتم برای اومدن به سوئد آماده میشدم. 

نامه آخر هم همین کریسمس نوشتم وقتی که یه روز دوست داشتنی رو با آقای مسر جان گذرونده بودم. 


احساس حالبی داره وقتی از آرزوهای قدیمت میخونی. به بعضی هاشون رسیدی و دیگه ارزو نیست. بعضی ها رو کلا یادت رفته و اصلا یادت نمیاد یه روزی همچین آرزویی داشتی!

پیشنهاد میکنم حتما امتحانش کنین. اینم آدرس اون سایت. راستی میتونین نامه های دیگران رو که به صورت عمومی نوشتن رو هم بخونین. بعضی هاشون جالبن. اما خوب من هیچ وقت نامه هامو به صورت عمومی نفرستادم :)


پ.ن: شیما جان فکر نکنم من اون ملیسا باشم. راستش ملیسا اسم مستعار من تو این وبلاگه. به هر حال از آشناییت خوشحالم