افکار قبل از خواب

همه اون چیزهایی که قبل خواب بهشون فکر میکنم. میشه گفت یه جور روزمرگی نویسی

افکار قبل از خواب

همه اون چیزهایی که قبل خواب بهشون فکر میکنم. میشه گفت یه جور روزمرگی نویسی

41

چند وقت پیش یکی از دوستان یه فیلم مستند کوتاه تو فیض بوک شیر کرده بود به نام "در آن سوی" فیلم روایت زندگی یه دانشجو در خارج از کشور هست. خوب من این فیلم رو خیلی دوست داشتم و به نظرم خیلی خوب ساخته شده بود اما چیزی که میخوام درباره اش بنویسم  خود فیلم نیست بلکه نظراتی هست که دوستان برای این فیلم کامنت گذاشته بودن. 


یه عده از دوستان "خارج نشین" بودن که گفته بودن این فیلم کلا چرته و ارزش وقت گذاشتن نداره شرایط خارج خیلی هم خوبه تو ایران آدم افسرگی میگیره نه خارج که میتونی هر جوری که میخوای عشق و حال کنی.


یه عده دیگه "خارج نشین" بودن که میگفتن آره فیلم خوبیه اما شماها! به جای دپ زدن بیاین از ما یاد بگیرین و اینقدر ایران ایران نکنین. سعی کنین خودتون رو قاطی جامعه کشوری که هستین بکنین حالا که شانس! داشتین و اومدین خارجه باید تا میتونین سعی کنین گذشته رو فراموش کنین و اینجا رو درست بسازین


یه عده دوستان "داخلی " بودن که معتقد بودن خوشی زده زیر دلتون اگه نمیخواین بیاین جاها عوض! 


یه عده دیگه میگفتن چو ایران نباشد تن من مبااد! دنده تون نرم میخواستین نرید خارجه !! میموندین همین جا بالاخره با هم یه خاکی تو سر این مملکت میریختیم!  


عده ای دیگه معتقد بودن که ایرانی جماعت هر جا باشه فقط غر میزنه و هیچوقت راضی نیست.


راستش دلم میخواد نظر شماها رو هم بدونم.

این لینک فیلم در یو* توب


 دوستانی که ایران هستن میتونن از طریق این لینک فیلم رو  اول از لینک یو* توب دانلود کنن بعد ببین. البته خب "فیل خیس" هم لازم دارین واسه دیدنش 


منتظر نظراتتون هستم

40

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

39

آقا جان هوووووووووق! نه غلیظ تر، حوووووووووغ 

آخه این چه کاریه با من میکنین؟ این چه وضعشه ؟؟؟؟ دارم فیلم میبینم با زیر نویش انگلیسی یارو توش میگه که از eel sushi بدش میاد. تو دلم میگم از بس بی سلیقه ای ! مگه میشه آدم از سوشی بدش بیاد؟ بعد در راستای فضولی تو  ایمیج گوگل سرچ میکنم eel sushi نتیجه اش میشه این. باز میگم عه من که از اینا خوردم خوشمزه هست چه بی ذوقه این یارو. بععععععد در راستای اینکه یه ریزه دایره لغتم رو بهتر کنم خود eel رو سرچ میکنم ببینم چه نوع ماهیی هست نتیجه اش میشه این  خوب خدا جون این شوخی ها چیه با من میکنی ؟؟ حالا من دیگه چطوری با ذوق برم سوشی فروشی؟ آخه چرا به این راحتی لذت های کوچیک زندگی آدمو ازش میگیری؟هااا؟ منظورت چیه یعنی من از این به بعد با دیکشنری برم سوشی فروشی؟ هااا؟ میخوای بزنی تو سرم که زبان بلد نیستم یه همچین لغتی رو بلد نبودم؟ نه جدا خدا جون چی فکر کردی با خودت؟! فکر کردی من اون ریدینگ های آیلتس رو حفظ میکردم؟؟ 


پ.ن: دچار یه مرضی شدم . میام پست میزارم بعد پابلیشش نمیکنم. به نظرتون خطرناکه؟ درمان داره؟ 

38

پریشب حوالی ساعت 5 صبح بلند شدم برم آشپزخونه آب بخورم. همینجوری با یه چش بسته یه چش بااز لخ لخ کنان داشتم میرفتم تو آشپرخونه چراغ رو که روشن کردم دیدم یه چیزی مثل فشنگ دویید رفت زیر یخچال! یعنی میخوام بگم به معنی واقعی کلمه داشتم سکته میکردم قلبم بوم بوم میزد، دست و پاهام شل شده بود دهنم تلخ شده بود نمیتونستم تکون بخورم. فقط داشتم با وحشت اون نقطه رو نگاه میکردم. اون چیزی که دیده بودم رو اصلا باور نمیکردم! خونمون موووووووووووووش داره


با بدبختی خودمو رسوندم تو اتاق از ترسم همه چراغ های سر راهو هم روشن کردم رفتم چاهارزانو  نشستم رو تخت. یه کم نفسم که سر جاش اومد آروم همسری رو صدا کردم بلند شده منو نگاه میکنه میگه چی شده؟؟ حالا من از ترس زبونم بند اومده به سختی میگم تو آشپزخونه مون موش هست یه چند ثانیه منو نگاه کرد بعد گفت: ترسییییدم بابااااااااا ! بعدم خوابید!


داشتم دق میکردم . هم از تصور اینکه تو خونم موش هست هم از بی خیالی همسری.یعنی حتی فکر هم نکرده بود شاید من حالم بده.  چند دقیقه بعدش بلند شد میبینه من هنوز همون جور نشستم میگه خوب چرا نمیخوابی؟ چراغا چرا روشنه؟ میترسی بری خاموش کنی؟ بعد قبل جواب من، بلند میشه تپ تپ چراغ ها رو خاموش میکنه و باز میخوابه 2 دقیقه بعدش هم خر خرش یه هوا!


یعنی میخوام برم یه پیج بسازم تو فیز بوق به نام "شوهره داریم؟؟؟"