افکار قبل از خواب

همه اون چیزهایی که قبل خواب بهشون فکر میکنم. میشه گفت یه جور روزمرگی نویسی

افکار قبل از خواب

همه اون چیزهایی که قبل خواب بهشون فکر میکنم. میشه گفت یه جور روزمرگی نویسی

23

غمگینم

!!!

غصه دارم. امروز دیدم دو تا از دوست های صمیمیم!!! در سوئد منو از تو فیس بوکشون پاک کردنقبل از رفتنمون به ایران یه برخورد کوچیکی بینمون پیش اومد اما واقعا فکر نمیکردم در حدی باشه که کلا بخوان رابطه رو قطع کنن. ماجرا این بود که یکی از این دوستها که اسمشو اینجا میزارم 0 برای جلسه دفاع تز فوق لیسانسش لباس و کفش رسمی مناسب نداشت. با هم رفتیم که براش لباس بگیریم اما چیز مناسبی پیدا نکردیم. من بهش پیشنهاد دادم که من یه لباس رسمی  مناسب با کفشش دارم میخوای برای اون روز بهت قرض بدم.

0 جان هم قبول کردن و روز دفاعش با لباس و کفشی که من بهش دادم رفت بعد از دفاع هم چون با یه سری از بچه ها میخواستیم بریم بیرون اومدن خونه ما و کفش پاشنه بلندی که پوشیده بود را با یکی از صندل های من عوض کرد.

از این ماجرا یه 2-3 هفته گذشت و من دیگه خبری از ایشون و دوست پسرش 1 نداشتم! اون موقع زمانی بود که ما داشتیم خونه امون رو خالی میکردیم وسایل رو جمع ودر کارتن میکردیم و میزاشتیم تو انباری. هر چی صبر کردم دیدم از این دوست عزیز هیچ خبری نیست و ما داریم میریم!!! بهش تو فیس بوک یه مسج گذاشتیم که 0 جون من دارم وسایلمو جمع میکنم اگه برات زحمتی نیست اون وسایل منو که دستته بیار. بعد یه روز جواب داد که اکی وقت کنم میارم. یه روز دیگه گذشت دیدم خبری نیست من دو روز دیگه دارم میرم و چمدون لیاسام نمیتونم بزارم انباری چون 0 جان لباسمو هنوز نیاورده. دوباره بهش ایمیل زدم و باز گفتم که دارم میرم لطفا لباس منو بیار. این دفعه سریع جواب داد که ملی جون چقدر هی میگی به خدا من که نمیخوام لباست رو بخورم میارم برات دیگه!!!

توجه دارین که بنده به جای دریافت یه تشکر بابت لباس یه چیزی هم بهشون بدهکار شده بودم جون در عرض 3 روز 2 بار ایمیل زده بودم بهش. والا اگه شرایط منم خاص نبود و مسافر نبودم، شاید اینقدر گیر نمیدادم.

کلی لجم گرفته بود. آقای همسر میگفت بی خیالشون بشو. هر کسی قدر شعورش رفتار میکنه اما من بهم برخورده بود برای همین در جوابش نوشتم گفتم چند بار تکرار کنم شاید این دفعه یادت بمونه وسیله ای که قرض گرفتی رو بیاری


خلاصه آخرش که خودش لباس رو نیاورد و داد دوست پسرش آورد. تازه نشسته و چروکیده و... بماند. شما تشکری شنیدین منم شنیدم


قشنگش اینجا بود که بعدش برام باز ایمیل زد که ملی جون من از دستت ناراحت نیستم یه لباس واقعا ارزش اینو نداره که ما بخوایم دوستیمون رو به خاطرش به هم بزنیم. منو و1 از شما دلخوری نداریم و امیدوارم این مساله همین جا تموم شه!!!

این قیافه منو آقای همسره بعد از خوندن ایمیل: اما چون شب پروازمون بود اونقدری سرمون شلوغ بود که این نامه پر محتوا بدون جواب موند.

بعد از اینکه آقای همسر از ایران برگشته بود سوئد 1 رو دیده بود و فقط در حد سلام  وعلیک. حتی نپرسیده بود که حالا که خونتون رو اجاره دادین کجا ساکنی چی کار میکنی؟ هیچی! 

منم که برگشتم به قدری سرم شلوغ بود که تو اون 3 روز فقط در حال بدو بدو بودیم و ندیدیمشون. با بچه ها هم همون 2 ماه پیش که داشتیم میرفتیم ایران خداحافظی کرده بودیم و دیگه جمعی نبود که بخوایم ببینیمشون. امشب هم که به سلامتی دیدم بنده رو از ف ی س بوک پاک کردن.


حالا ممکنه بگین این آدم های مزخرف واقعا ارزشو ندارن همون بهتر که رابطتون قطع شد. نمیدونم والا. راستش دلم میسوزه. خاطرات خوب زیادی با این دو نفر داشتیم. خیلی از اولین تجربیات هامون با هم بود. مخصوصا 1. قبل از پیدا شدن 0 خیلی با ما صمیمی بود. راستش اصلا باعث آشنایی منو آقای همسر هم همین 1 بود. یکی از شاهد های عقد س وئ دیمون بود!!!

حیف

 واقعا یه دونه لباس ارزش این ماجراها رو نداشت! 

نظرات 3 + ارسال نظر
یه مهاجر دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:46 ق.ظ http://yemohajer.wordpress.com/

خیلی عجیبه که یه دوستی عمیق اینقد راحت خدشه دار شده.به نظرم با توجه به اینکه میگی دوستای خوبی برای هم بودین سعی کن ارتباط رو حفظ کنی.البته مسلمه که حرکت ایشون اشتباه بوده و باید حداقل یه تشکر میکرد (اگه عذرخواهی براش سخت بود).ولی من برداشتم اینه چون اون پیامش رو بی جواب گذاشتی فکر کرده شما دلخور هستی .باور کن بعضی از ادما اینجورین براشون سخته عذرخواهی.درستش این بود که بعد از سفر باهاتون تماس می گرفت و می پرسید که شما دلخوری یا نه.نه اینکه کلا غیب بشه.برای اینکه خودت حس بهتری داشته باشی میگم یه میل بزن و براش توضیح بده که احساست چی بوده و چون درگیر بودی نامه ش رو جواب ندادی .اینجوری همیشه این حس باهات نمی مونه که اگه حرفم رو میزدم شاید همه چی حل میشد.هرچند من فکر می کنم خودخواهی باید حدی داشته باشه و کسی که نمیتونه برای اشتباهش عذرخواهی کنه ارتباط داشتن باهاش سخته ولی ادما می تونن تغییر کنن و چه بسا رفتار شما شرمنده اش کنه

نمیدونم مهاجر جان
این چند روز همش دارم رفتارهای خودمو و آقای همسر رو بررسی میکنم ببینم شاید جایی کاری کردیم، حرفی زدیم که همچین عکس العملی رو داشته. اما راستش چیزی پیدا نمیکنم.تصمیم گرفتم بیخیالشون بشم.
دوستیی که بخواد با یه همچین ماجراهایی به اینجا بکشه بهتره بیخیالش بود.
اما اسکارلت راس میگه آدم دلش میسوزه که میای ثواب کنی کباب شی

اسکارلت ایرانی-هلندی دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:50 ق.ظ http://scarletslife.persianblog.ir

میدونی چیه... این "لباس" میتونست یه چیز دیگه هم باشه. حالا "لباس" نبود، یه چیز دیگه. به هر حال اخلاق خاصشون اینجوری رو شد واست دیگه. به نظرم همسرت درست میگه. همینقدر که مثل بچه ها زودی از فیس بوک پاکت میکنن، خودش نشونه اخلاق خاصشونه که تازه خودشو نشون میده. ولی خب، آدم دلش میگیره وقتی میبینه که میای ثواب (؟) کنی، کباب میشی.
ایمیلت رو هم چک کن پلیز، در مورد اون موضوع شاید بشه کاری کرد... شاید...

الان که دارم بعد چند روز به قضیه فکر میکنم میبینم که راس میگی و این "لباس " صرفا بهانه ای بوده و مساله باید چیز دیگری باشه. راستش الان بیشتر از اینکه غمگین باشم عصبانیم نسبت به نمک نشناسیشون

امی دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:07 ق.ظ http://weineurope.blogsky.com

سلام ملیسا جان تا اونجایی که با خوندن چند پست اخیرت متوجه شدم به تازگی از سوئد به هلند رفتین، باید این اثاث کشی بین دو کشور و خونه پیدا کردن و مستقر شدن کار خیلی سختی باشه خسته کارها نباشی عزیزم.
در مورد این موضوعی هم که ناراحتی باید بگم خیلی ناراحت کننده است که کسی در مقابل محبت دیگری اینطوری رفتار کنه من کلاً هم از قرض دادن و هم از قرض گرفتن دقیقاً به همین دلیل خوشم نمیاد چون در نهایت یک طرف و شاید هر دو طرف دلخوری پیدا می کنن منم تجربه مشابهی در مورد پول قرض دادن به دوستانم دارم که با بدقولی هاشون برای پس دادنش به این نتیجه رسیدم از همون اول نباید هیچی به دیگران قرض داد تا دلخوری های بعدی هم پیش نیاد.

سلام امی جان مرسی که اومدی به وبلاگم . خوشحالم کردی.
راستش منم هیچوقت موافق قرض دادن و گرفتن نبودم. هنوزم خودم حاضر نیستم از کسی چیزی قرض بگیرم. اما میدونی که زندگی دانشجویی و درآمد کم یا خیلی وقتها تومن خرج کردن برای خیلی از بچه محدودیت ایجاد میکنه. و شاید خرید یه لباس خیلی رسمی که ممکنه خیلی کم بپوشیش خرج اضافه به حساب میاد.
من راستش فقط میخواستم این دوستم !! رو از یه خرج اضافه که میدونستم براش سخته نجات بدم.
اونم خب خوووب جوابمو داد
به هر حال واسه منم تجربه شد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد