افکار قبل از خواب

همه اون چیزهایی که قبل خواب بهشون فکر میکنم. میشه گفت یه جور روزمرگی نویسی

افکار قبل از خواب

همه اون چیزهایی که قبل خواب بهشون فکر میکنم. میشه گفت یه جور روزمرگی نویسی

21

سلام سلام

صدای منو دارید از سزرمین خوشگل و سر سبز هلند میشنوید . تفریبا دو روز هست که رسیدیم هلند. حدود 2 ماه میشه که اینجا چیری ننوشتم. از این دوماه 7 هفته اش رو ایران بودم. از اول قرار بود که 5 هفته ایران بمونم اما یه مساله باعث شد که من سفرمو 2 هفته عقب بندازم.


مساله این بود که مامان در 10 روز اخر موندن ما به ایران اومد. قصدش هم دیدن ما و هم فروش خونه ای  بود که داشت. اما از اونجایی که فروش خونه واسه یه زن تنها اونم به سن و سال مامان من یه کم سخته من تصمیم گرقتم تا جایی که برام امکان داره یعنی 2 هفته سفرمو عقب بندازم که خب این مساله با مخالفت شدید همسر جان مواجه شد!


دلایل زیادی هم داشت. مثل اینکه میترسید واسه گرفتن ویرای هلند دچار مشکل شم که تا حدودی حق داشت. چون به هر حال با توجه به پاسپورت خوشگلی که ما داریم هر چیزی ممکنه که اتفاق بیافته. 

دلیل بعدی این بود که معتقد بود موندن من هیچ فایده ای برای مامان نداره! که خب به نظر من این یکی کاملا چرت بود چون به هر حال بودن من حداقل ازز نظر روحی برای کسی در شرایز مامان من کمک بزرگی بود کما اینکه در خیلی از کارها هم میتونستم کمکش کنم. اما همسر جان نمیخواست اینو ببینه.

حرف دیگه اش هم این بود که تو تنها بچه مادرت نیستی و خواهر و برادرت هم شرایط مامانت رو میدونن اما اونها هیچ کاری نمیکنن چون میدونن تو زودتر از اونها از کارو زندگیت میزنی که به مامانت کمک کنی!! این حرف هم باز از نظر من بی منطق بود چون واقعا خواهر و برادر من در شرایطی نیستن که بتونن همراه مامان به ایران بیان هر دو شاغل هستند خواهر بچه کوچیک هم داره و برادرم هم به خاطر گرفتاری هایی که براش تو چند ماه اخیر پیش اومده هیچ مرخصی نداره و واقعا به نظرم اصلا درست نیست از اونها انتظار کمک داشت.درسته شرایط منم عالی نبود اما به هر حال از اون دو نفر بهتر بود.


خلاصه من دو هفته بیشتر موندم اما با کلی جرو بحث وصد البته گریه من که چرا همسری اینقدر در برابر مامان من و مسائلش موضع منفی داره. البته همسری بعد از آتش بس دوباره گوگولی و مهربون شده بود اما خب با اینکه منم مثل خودش رفتار میکردم ته دلم کلی از اینهمه نامهربونیش به مامانم دلم شکسته بود


خوشبختانه تو اون 2 هفته که ایران بودم کارهای فروش خونه تا حد زیادی انجام شد. باید بگم چدر و مادر همسری خیلی خیلی کمکمون کردن و واقعا منو شرمنده خودشون کردن.


این چند هفتهای که ایران بودم باعث شد خونواده همسری رو بهتر بشناسم و فکر میکنم اونها هم منو بهتر شناختن و روابطمون خیلی از قیل صمیمی تر شده. عاشق گپ زدن با خواهر همسری شدم . یا وقت هایی که مامان همسری برام از همه چی ، قدیم، فامیل ها، بچگی همسری تعریف میکرد. یا وقتهایی که بابای همسری به خاطر من هر روز دوغ میخرید یا عصرها خربزه میشکست و منو صدا میزد باهاش خربزه بخورم


واقعا از داشتن تک تک شون خوشحالم.

 5 هفته اول همش به تفریح و گردش و استراحت گذشت. بیشتر از چیزی دوست داشتیم که پیش خونواده باشیم برای همین کمتر بیرون رفتیم . البته هوا هم خیلی گرم بود و بیرون رفتن رو مشکل میکرد.


اینم چند تا عکس از ایران :

این از چنارهای تهران که من عاشقشونم:


اینم چند تا عکس از جاده چالوس که باز من عاشقشم:





ایشون هم معجون انار هستند. یعنی اینکه تقریبا هر چیز ترشی که دم دستشون بود رو با هم قاطی کردن. برای اولین بار تو خوردن ترشیجات کم آوردم :))

اما الان باز با دیدن عکسش هوس کردم


بزودی بااز میااام

فعلا....


نظرات 1 + ارسال نظر
اسکارلت ایرانی-هلندی چهارشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:10 ق.ظ http://scarletslife.persianblog.ir

سلام هموطننننننننننن!!!!!!!! از ۲ لحاظ!!!!! هاها....
بابا خیلی خیلی خوش اومدی به کشور هلند!!! میدونی هوا از جمعه داره بهتر میشه؟ گرمتر میشه و این عالیه. پس مرسی که آفتاب رو با خودت از ایران آوردی.
میگما... من دیوونه ترشیجاتم و با دیدن عکس این معجون انار یعنی دلم رفتتتتت... با اجازه عکس رو سیو کردم تا حداقل بتونم بهش هرروز نگاه کنم دلم آب بشه...
اگه کاری باری چیزی لازم داشتی خبر کن. بووسس.

سلااااام عزیزم
ای بابا این هوا که پاک مارو نا امید کرده تا اینجا. امیدوارم حالا باز بهتر شه ما یه کم از حالت دپرسی ضد حال خوردن در بیایم

آخ آخ اسکارلت جان تو هم؟؟؟ من که هلاک و مرده ترشیجاتم هر دفعه که از ایران میام نصف چمدونم آلوچه و لواشک و قره قوروته. هر چقدر هم بیارم باز همرو همون ماه اول میخورم و تموم میشه بقیه سال آه میکشم فقط

اون معجون انار اما خوووب چیزی بود. نمیدونم میتونی تشخیض بدی یانه توش بستنی انار- رب انار. لواشک انار- ژله انار- دونه های انار داره

ایشالا بطلبه تشریف ببربن ایران، تهران، میدون محسنی، ترش و شیرین از اینا بخورین. اما شما کار مارو نکنین یه دوه بگیرین چند نفری بخورین !!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد